- من یک مادرم. پدر فرزندم به اندازهی کافی به او محبت نمیکند.
- من یک پدرم. مادر بچه بیش از حد با او مهربان است. فرزندم لوس شده است.
اگر پدر یا مادر باشید، حتما در طول زندگی یکبار هم که شده اینگونه صحبتکردهاید. یا در کودکی یکبار هم که شده مشابه این حرفها را از پدر یا مادر خودشنیدهاید. بهراستی، خطکش محبت کجاست و پدر و مادر تا چه حد باید به فرزندشانمهربانی کنند؟
اهمیت نقش پدری و مادری بهخاطر وجود انسانی است که تربیتش به آنها سپردهمیشود. اولین مربی انسان خداست که او را خلق کرده و در درجهی بعد، پدر و مادرهستند که به تربیتش میپردازند و او را در مسیر خواستِ مربی اصلی هدایتمیکنند.
خداوند در کتاب راهنمایش، در آغاز سخن همیشه خود را با دو صفت معرفی میکند؛رحمان و رحیم. رحمان به معنای رحمت «عام» و رحیم به معنای رحمت «خاص» است. علامهطباطبایی (ره) در تفسیر المیزان، کلمهی «رحمان» را به معنای «رحمت کثیری که شاملحال عموم موجودات و انسانها از مۆمن و کافر میشود»، میداند و کلمهی «رحیم» رابه معنای «رحمت ثابت و باقی خداوند که تنها به مۆمنین در آخرت افاضه میشود». (1)
این دو صفت پروردگار، برای تربیت انسانضروری است:
«رحمت عام» دربردارندهی این پیام است که هیچ موجودی نباید از بخشایش و محبتپروردگار ناامید باشد و در هر درجهای از گناه که فرو رفته باشد، راه برای بازگشتاو باز است. به همین دلیل در آیاتی نظیر «و لا تیأسوا مِن رَوح الله، إنّه لاییأسمِن رَوح الله إلا القوم الکافرون» (از رحمت خدا ناامید نباشید؛ همانا جز کافرانهیچ کس از رحمت خدا ناامید نیست) (2) ناامیدی از درگاه خداوند، گناهی بزرگ شمردهشده است.
از سوی دیگر، «رحمت خاص» خداوند بدین معناست که افرادی که با تلاش و زحمت،بهترین و درستترین گزینهها را انتخاب کردهاند، مشمول لطف خاص خدا میشوند، اماسایرین از آن رحمت و لطف بهرهای نمیبرند. این صفت آفریدگار باعث میشود کهانسانها برای رسیدن به کمال تلاش کنند تا آن لطف خاص و ویژه را بهدست آورند.
عشق مادریبدون قید و شرط است. کودک احتیاجی ندارد برای محبوب بودن نزد مادر تلاش کند. احتیاجی به کسب شایستگی ندارد. برای بیشتر بچهها تا هفتسالگی مفهوم زندگی ایناست که برای آنچه هستند، دوستشان بدارند
بنابراین، انسان ضمن اینکه به وجود محبتدر هر شرایطی امیدوار است (رحمت عام خدا) برای رسیدن به محبت خاص و ویژه از سوی خدانیز تلاش میکند (رحمت خاص خدا)، و این دو با هم او را پرورشمیدهند.
پدر و مادر نیز این چنین هستند. خدا در هر کدام از آنها نمونهای از یک رحمتخود را قرار داده است و این امر برای کودکی که تربیتش به دست آنها سپرده میشود،ضروری است.
محبت سازنده، بی قید و شرط
عشق مادری بدون قید و شرط است. کودک احتیاجی ندارد برای محبوب بودن نزد مادرتلاش کند. احتیاجی به کسب شایستگی ندارد. برای بیشتر بچهها تا هفتسالگی مفهومزندگی این است که برای آنچه هستند، دوستشان بدارند. بنابراین، مادر مظهر رحمت عامخداست.لذا، محبت پدر و مادر به كودكشان باید بی قید و شرط باشد؛ چرا كه در واقعفرزند شما هر شكلی كه باشد با هر رفتار و گفتار، شما او را دوست دارید پس باید اینرا به او نیز منتقل كنید. فراموش نكنید كه ما باید محبت صادقانه و واقعی را به كودكخود ابراز كنیم و هر گونه تحریف در اندازه و شكل واقعی آن از صداقت محبت ما كممیكند.
هیچ گاه برای اینكه كودكتان دوست داشته شودشرطی نگذارید و به او دائما بگویید كه دوستش دارید. فرزندتان را در هر سنی كه هستدائما در آغوش بگیرید و ببوسید.
یادتان باشد محبت كردن به معنی گوش دادنبه تمام خواستههای كودكتان نیست. تا سن 3 سالگی ما باید به تمامنیازها و خواستههای كودكمان پاسخ مثبت بدهیم و در مواردی كه خواسته آنها نامعقولباشد و برآورده كردن آن نا ممكن، باید حواس او را از آن موضوع پرت و به موضوع دیگریمعطوف كنیم. مثلا اگر كودك 2 سالهای اسباب بازی كودك دیگری را میخواهد باید سر اورا با چیز دیگری گرم كنیم.
خوشبختانه كودكان زیر 3 سال خیلی زود خواسته شان را فراموش میكنند و به چیزدیگری مشغول میشوند؛ اما وقتی كودك به حرف میافتد و كم كم میتوان با او واردگفتگو شد با گفتاری كه با منطق كودك سازگار و برای او قابل درك باشد، خواستههاینامعقول او را رد كرده و در مواردی با او مخالفت میكنیم تا او كم كم بفهمد كهدنیای بیرون به تمام درخواستهای او پاسخ مثبت نمیدهد. پس محبت بی قید و شرط بهمعنی این نیست كه ما باید به تمام درخواستهای كودكمان پاسخ مثبت بدهیم، محبت بیقید و شرط یعنی ما در همه حال به كودكمان بگوییم كه دوستش داریم حتی هنگامی كه اوكار اشتباهی میكند. وقتی انتقادهای ما همراه با مهر و جملات محبت آمیز باشد بسیارسازنده تر است.
هدیه خریدن برای كودكان ،بسیار برای پدر ومادر لذتبخش است؛ اما زیاده روی در آن میتواند برای كودك مضرباشد،وقتی كودك ما به چیزی احتیاج دارد كه البته نیازش باید معقولباشد ما احتیاجش را برطرف كرده و وسیله مورد نیازش را برایش میخریم؛ اما هدیه بایدبا مناسبت و به عنوان پاداش برای كودك باشد و نباید كودك را به هدیههای گرانقیمتعادت دهیم تا از هدیههای كوچك ما لذت نبرد و به جنبه مادی هدیه سوق داده شود.
ما همیشه باید خوبیها و بدیهای كودكمان رابه طور منطقی و واقعی ببینیمو هیچ كدام از خصلتها و رفتارهای كودكمان را بزرگنكنیم و او را همانطور كه هست ارزیابی كنیم، نه آنطور كه خودمان دوست داریم یاآنطور كه از آن میترسیم.
بعضی پدرها و مادرها كودكشان را با عینك بدبینی یا عینك خوشبینی نگاه میكنند وخود را از دیدن واقعیت وجود كودكشان محروم میكنند. همانطور كه نباید از رفتارهایبد كودكمان راحت بگذریم، رفتارهای خوب او را نیز باید ببینیم و از او تعریف كنیم. راجع به رفتارهای كودكتان با او صحبت كنید و با خود او به بحث بپردازید؛ ریشهرفتارهایش را كشف كنید و به او بگویید كه رفتارهای بدش به چه دلیل بد و رفتارهایخوبش به چه دلیل خوبند. به او بگویید كه دوستش دارید و برای همین میخواهید تمامرفتارهایش درست باشد؛ اما این را هم درك میكنید كه هر انسانی اشتباه میكند واشتباههای او باعث نمیشود كه شما او را دوست نداشته باشید.
محبت كردناصولی و درست هیچ گاه كودك را لوس نمیكند، بلكه باعث میشود از مهر و محبت سیرابشود و هیچ گاه به دنبال محبت، بیرون از خانواده خود نگردد و جذب محبتهای ظاهرینشود
همیشه بگذارید برای كودكتان منبع مهر و محبت باشید و او از هر جا بتواند به شماپناه بیاورد و از شما در هر زمینهای كمك بخواهد. مهر و محبت بی دریغ صمیمیتی بهوجود میآورد كه شما را در راه تربیت كودكتان موفق تر خواهد كرد. فكر كنید كودكتاننمیداند كه شما چقدر او را دوست دارید، پس دائما باید به او بگویید كه از صمیم قلبو همیشه او را دوست دارید.
دریافتن این موضوع کمک بسیاری به من در ایفای نقش مادری کرد. مثلا فهمیدم وقتیدختر سهسالهام بعد از اینکه با او بهخاطر بازیگوشی تندی میکنم، با گریه بهدامان خودم پناه میآورد، با زبان بیزبانی به من میگوید: “مامان! من رو برای همونچیزی که هستم دوست داشته باش.”