با آزمون و خطا و استفاده از تجربههاي ديگران و در نهايت تحتتاثير آنچه از والدين خود آموختهايم و در ناخودآگاهمان از رفتار آنها داريم، به تربيت فرزندمان ميپردازيم، اما برخي والدين در تربيت فرزندشان موفقترند. چرا؟ رمز اين موفقيت در چيست؟ مگر نه اينكه مهمترين شرط لازم براي پدر و مادر خوب، علاقهمندي به كودك است؟ خب همه ما عاشق بچههايمان هستيم. پس چطور آنها ميتوانند رابطه خوبي با فرزندانشان برقرار كنند و از مشكلهاي تربيتي بكاهند؟ حتما رازي در اين ميان وجود دارد. با ما همراه شويد تا حرفهاي دكتر نسرين اميري، فوقتخصص روانپزشكي كودكان و عضو هيات علمي دانشگاه توانبخشي را دراينباره بدانيم.
سلامت: چطور ميتوانيم مهارت والدي را در خود افزايش دهيم؟
پدر و مادر خوب هميشه به دنبال كسب اطلاعات هستند و با حفظ و ارتقاي سلامت روان و جسم در خود، سعي ميكنند والد آگاهي باشند. پدر و مادر خوب بودن، اتفاقي نيست و در مراقبت، محافظت، آموزش و راهنمايي مداوم فرزندان معني پيدا ميكند و با بالابردن سطح دانش، با مهارت پيدا كردن، با تمرين مكرر، با وقت و انرژي بسيار گذاشتن به دست ميآيد. ما مشكلات تربيتي زيادي داريم و هزاران راهحل، پدر و مادري خوباند كه در پي راهحل واحد نيستند و خود را افراطي درگير اصول و مباني تربيتي نميكنند بلكه به غريزه ذاتي عشق به فرزند كه در همه ماست، اعتماد ميكنند، از وجود فرزندشان لذت ميبرند و چون از نظر رواني سالماند، از اينكه براي والد خوب بودن مشكل داشته باشند، نميهراسند و درصدد كمك گرفتن برميآيند.
سلامت: والدين از كجا بايد بفهمند در پدر و مادر خوب بودن مشكل دارند؟
اگر احساس اضطراب، بيحوصلگي، غمگيني، بدبيني و... دارند، خوب است قبل از اينكه وارد دوره فعال تربيتي شوند، به سلامت روان خود توجه كنند. بايد احساس نشاط و سرزندگي داشته باشيد چون تولد نوزاد و پدر و مادر شدن نبايد باعث شود به ديگر نيازهاي خودتان توجه نكنيد. بايد مدام مراقب ارتباطتان با هم باشيد. اگر توانستيد زن و شوهر خوبي باشيد، پدر و مادر خوبي هم خواهيد شد. بايد خيلي خوب با هم رفتار كنيد كه بتوانيد قوانين تربيتي را براي كودك اجرا كنيد. اگر فرصت را از دست دادهايد و حالا به جايي رسيدهايد كه احساس ناتواني در تربيت فرزند يا شرمندگي ميكنيد يا احساس ناكامي داريد و مدام كنترل خود را از دست ميدهيد، حتما به كمك يك متخصص نياز داريد.
سلامت: تا به حال با تعداد زيادي از والدين صحبت كردهام و به اين نتيجه رسيديم كه يكي از مشكلات پايهاي والدين اين است كه مهمترين و شايد آسانترين راه ارتباطي با هم و با فرزندشان را بلد نيستند، يعني روش درست گفتوگو را نميدانند. نظر شما چيست؟
من هم كاملا موافقم. گفتوگو مانند پلي است بين دنياي شما و ديگران. كساني كه عادت ندارند مشكلاتشان، احساساتشان و خواستههايشان را بيان كنند، قطعا قادر به حل مسايل زندگي هم نخواهند بود. چه مشكلهاي زناشويي چه مشكلهاي تربيتي فرزندشان و اين مهارت گفتوگو را خيلي از ما بلد نيستيم.
سلامت: نكته مهم ديگري كه متوجه شدم اين است كه برخي والدين حس ميكنند نيازي به گفتوگو با بچهها نيست. مثلا در بحث آموزش مسايل جنسي، پدري ميگفت اين اطلاعات آسيبزننده است، چرا بچهها را رها نكنيم تا خودشان را با موضوع جديد و مشكل تازه وفق دهند؟
درست است كه امروزه كودكان و نوجوانان بسياري از اطلاعات را به طور صحيح و ناصحيح از منابعي غير از والدينشان كسب ميكنند ولي ضرورت دارد ارتباط والد و فرزند بهگونهاي باشد كه اطلاعات غلط بهوسيله والدين اصلاح شود. يكي از وظايف مهم والدين اين است كه احساسهاي نهفته كودك را براي او و خودشان آشكار كنند يعني براي احساس او اسم بگذارند و يادش بدهند آن را كشف كند.
سلامت: پس وظيفه والدين فقط نامگذاري اشياي قابلديدن نيست. بيشتر والدين بارها نام اشياء، حيوانات و رنگها را ميگويند تا كودك آنها را ياد بگيرد اما شايد ندانند حس ترس، عصبانيت و گناه را چطور بايد به كودك ياد دهند.
درست است. مثلا مادربزرگ كودك بيمار است و همه ناراحتاند. لزومي ندارد سعي كنيد پدر و مادر كاملي باشيد و اشكالي ندارد بداند شما ناراحتايد. ميتوانيد بگوييد: «ميدانم نگران حال مادرجون هستي. او سخت بيمار است و دكتر هم نميداند خوب ميشود يا نه؟ اما ما همه تلاش ميكنيم تا خوب شود.»
براي رفع حس ترس خوب است به كودك بگوييد: «فكر ميكنم تو نگران شدي و از اينكه پدر و مادرت با هم دعوا ميكنند، ميترسي. شايد ميترسي مثل پدر و مادر آنا از هم جدا بشن و تو نتواني كاري كني ولي بدان آنها قبل از بودن تو با هم در ارتباط بودهاند و موفقشدن خيلي از مشكلاتشان را حل كنند.»
سلامت: در مثالهايي كه زديد حس همدلي هم بود. آيا لازم است والدين خود را در موقعيت كودك فرض و با او همدردي كنند؟
كاملا ضرورت دارد. براي گشودن باب گفتوگو ميتوانيد بگوييد: «ميدونم از اينكه به من دروغ گفتي، احساس خوبي نداري.» «حتما اين خراش سر زانويت خيلي ميسوزه، نه؟» اين همدرديهاست كه باب گفتوگو را باز ميكند. حالا ميتوان شروع كرد اما فراموش نكنيد نبايد سخنراني كنيد. بايد به او نشان دهيد مشكل را ميفهميد و قادريد در حل آن كمك كنيد.
دو مثال ميزنم؛ اول رفتار رايج مادرها كه غلط است و دوم واكنش درست كه بايد ياد بگيرند. پسركوچولو: «نميرم مدرسه! از معلم مدرسه متنفرم. از بچهها هم همينطور.» مادر: «چرند نگو. اول صبحي حوصله ندارم، فقط وقتي مريض باشي ميتوني نري. معلمت هم هيچ ايرادي نداره، بهترينه. تو عادت داري همش ايراد بگيري.» در اين پاسخ هيچ همدردي يا تلاشي براي فهم مشكل كودك وجود ندارد). پسرك هم يا از فردا مريض ميشود يا بدرفتاريها را شروع ميكند.
واكنش مادر درست: «انگار خيلي ناراحتي (همدردي). حتما اتفاقي افتاده كه اينقدر از دست معلمت ناراحتي. ميخواهي حرف بزنيم؟» و حالا پسر لب باز ميكند چون همدلي مادر را ميبيند. پسر: «معلممون بيدليل 4 نمره ازم كم كرد. بچهها هم بهم گفتن خنگ و كودن!» مادر: «حق داري. حالا ميفهمم چرا ناراحتي. هم از نمرهات دلخوري هم از رفتار همكلاسيهات (درك مشكل). حس تو را درك ميكنم اما تو و اون همكلاسيها دوستاي خوبي هستين. يادته پارسال عيد چقدر بهتون خوش گذشت؟ شايد به خاطر يك فكر بچگانه خواستن پز بدهند كه نمره بهتر از تو گرفتن. شايد بهتر باشه به جاي خالي كردن ميدون و نرفتن مدرسه، براي پاسخ به اين توهين خودتو آماده كني! من هم كه فهميدم تو رياضي مشكل داري، كاري ميكنم كه در امتحان بعدي، نمره عالي بگيري. چطوره؟ موافقي؟ بپر بغل مامان/ بابا. از فردا مردونه با اين مشكل ميجنگيم.»
سلامت: اين نمونه ميتواند الگوي گفتوگو در هر زمينهاي باشد؟
بله، ما بايد در گفتوگو حس همدلي و حمايت را نشان دهيم. گاهي قادر به درك احساس كودك يا كمك به او نيستيم اما ميتوانيم راهنمايياش كنيم و به او آرامش بدهيم و در پايان قول همكاري بدهيم. استفاده از قصهها و داستانها هم واقعا كمككننده است. اگر كودكتان بداند شما هم در كودكي مثل او بودهايد، اعتمادش به شما در حل مشكل بيشتر خواهدشد. نبايد از معجزه گفتوگو غافل شد. يك مادر خوب ميتواند با همدلي و گفتوگو چنان رابطهاي با فرزندش برقرار كند كه او را به موقع از افتادن در دام ناهنجاريهاي دنياي امروز آگاه كند. با او ميتواند از هر دردي حتي از عشق، مسايل جنسي، از هشدارهاي لازم مانند ايدز و سوءاستفاده جنسي تا هر آنچه لازم باشد بگويد و راهي به دنياي درون كودكش باز كند كه به تفاهم و درك متقابل برسند.