ممکن است با کودکاني روبهرو شويد که اصطلاحاً خيلي زود به حرف ميافتند اما درست عکس اين مطلب نيز صدق ميکند؛ يعني کودکاني نيز هستند که بنا به دلايلي ديرتر از همسالان خود شروع به صحبت ميکنند.
در کل، عوامل زيادي را ميتوان نام برد که در پيشرفت نيروي سخنگويي کودک مؤثر و در تسريع يا کاهش سرعت آن دخيل هستند. اين نوشتار به عوامل مؤثر بر تکلم اشاره دارد:
رشد عمومي: کودکان از نظر رشد، داراي تواناييهاي متفاوتي هستند؛ يکي رشد کندتري دارد و ممکن است ديگري رشد سريعتري داشته باشد. در واقع بهتر است بدانيد که ميان رشد جسمي و حرکتي و رشد تکلم نسبت مستقيم وجود دارد.
بهداشت و سلامت بدن: ممکن است رعايت نکردن بهداشت و بيماري کودکان مانع رشد ارگانيسم و عدمهماهنگيهاي لازم بين سيستمهاي اعصاب و سيستم جسمي و حرکتي و اختلال در تکلم شود. بهتر است بدانيد کودک خيلي پيشتر از اينکه نخستين کلمهها را بر زبان جاري کند، رشد کلامي را آغاز ميکند. براي مثال کودک بايستي به شير خوردن، قدرت بلع غذا و نفس کشيدن واقف شده باشد تا بتواند زمينه را براي سخن گفتن فراهم و نفس را براي سخنگويي آزاد کند. کودکان بيمار بهدليل ارتباط کمتر با بزرگسالان، کلمات و الفاظ کمتري را فراميگيرند،
در صورتي که کودکاني که از سلامت جسماني کاملي برخوردار هستند سريعتر از کودکان بيمار، از نظر گويايي رشد ميکنند و دامنه لغاتشان فراتر ميرود. همچنين در هر مرحله از رشد کلامي ساختهاي مناسبي براي آن مرحله لازم است. بهعنوان مثال براي بر زبان آوردن حروف بيصدا کودک بايد به سني رسيده باشد که قدرت اداي حروف را داشته باشد؛ علاوه بر اين کودک قبل از 28ماهگي فاقد دندان جلويي است که از آن، جهت ايجاد اصوات استفاده کند.
عوامل محيطي و خانواده: هر چند سخنگويي کودکان از حد فيزيولوژيک آنها فراتر نميرود، ولي با اين وجود نميتوان شرايط محيطي و خانوادگي را ناديده گرفت. نوزاداني که در پرورشگاهها بزرگ شدهاند، بهدليل اينکه با بزرگسالان کمتر ارتباط دارند و سخنانشان از سوي آنها بااهميت تلقي نميشود، از نظر کلامي معمولا در رده پايينتري نسبت به سايرين قرار دارند. همچنين محيط خانواده در آموزش سخنگويي کودک نقش بسزايي دارد. کودکي که توسط بزرگسالاني اهل مطالعه و با حوصله پرورش يافته است مسلما از قدرت سخنگويي بهتري نسبت به کودکي که در محيطي ناسازگار و آکنده از درگيري بزرگ شده، برخوردار است و بهتر تکلم ميکند. همچنين مادر نخستين کسي است که با کودک ارتباط برقرار ميکند و مشوق اداي نخستين کلمات کودک خويش است.
جنسيت: بهتر است بدانيد که در مقايسه، دختران معمولاً زودتر از پسران زبان باز ميکنند، از کلمات بيشتري استفاده کرده و جملات کاملتري ادا ميکنند. اما در حدود سن 6 سالگي ميزان گويايي و ذخيره لغات پسران و دختران ابتدا با هم برابر است و سپس پسران بر دختران پيشي ميگيرند. رديف تولد: معمولاً بچههاي اول زودتر زبان باز ميکند و قدرت بيانشان نيز خيلي خوب است، چون پدر و مادر ذوق و شوق بيشتري نشان ميدهند، با او بيشتر سخن ميگويند و دوست دارند که زودتر سخن بگويد اما در فرزندان بعدي ممکن است برايشان به امري عادي تبديل شود.
هوش: ميان هوش کودک و قدرت تکلم وي رابطه تنگاتنگي حاکم است. کودک هر چه باهوشتر باشد به همان ميزان رشد سخنگويي در وي سريعتر و بهتر صورت ميگيرد، همچنين زودتر زبان باز ميکند؛ اگر چه دير زبان باز کردن دليل بر کم هوشي نيست. همانطور که گفته شد عوامل ديگري نيز در سخنگويي دخالت دارند (معمولا کودکان تيز هوش روانتر و شيواتر صحبت ميکنند).
دو زباني والدين: پدر و مادري که به زبان و لهجههاي متفاوت سخن ميگويند گاه کودکانشان بين دو زبان مردد شده و ديرتر دست به انتخاب ميزنند و شروع به صحبت ميکنند؛ بهويژه زماني که هريک از والدين به زبان خود تعصب نشان ميدهند و در يادگيري زبان يا لهجه خودشان توسط کودک لجاجت ميورزند.