23/09/91
11. بهار دلنشين
تا بهار دلنشين ، آمده سوي چمن
اي بهار آرزو ، بر سرم سايه فكن
تا كه گلباران شود ، كلبهء ويران من
چو نسيم نو بهار ، بر آشيانم كن گذر
تا نسيم از سوي گل ، آمد بيا دامن كشان
تا بهار زندگي ، آمد بيا آرام جان
چو سپندم بر سر آتش نشان بنشين دمي
چو سرشك اندر كنار بنشين بنشان سوز نهان
چو نسيم نو بهار ، بر آشيانم كن گذر
تا كه گلباران شود ، كلبهء ويران من
اي بهار آرزو ، بر سرم سايه فكن
بازآ ببين در حيرتم بشكن سكوت خلوتم
چو لاله تنها ببين بر چهره داغ حسرتم
اي روي تو آئينه ام عشقت غم ديرينه ام
بازآ چو گل در اين بهار سر را بنه بر سينه ام