1- معلم: آخرين دنداني كه در مي آيد چه دنداني است؟
شاگرد: دندان مصنوعي است
2- آقاي گاو به نقاش : زبانم لال ، چرا منو شبيه گاو كشيدي؟!
يك روز كبريتي سرش را مي خاراند، آتش مي گيرد
3- جرايد: تلفن همراه به DNA آسيب مي رساند
اولي : واي اين دراكولا چيه ؟
دومي : نترس ، آقاي رئيسه ، جهش ژنتيكي پيدا كرده
4- معلم:بگو ببينم، كمبوجيه چه جور پادشاهي بود؟
شاگرد:پادشاه بدي نبود، فقط هميشه از كمبود بودجه شكايت داشت
5- معلم : بنويس صابون
شاگرد روي تخته نوشت ، سابون
معلم : ببين عزيزم صابون با ص است نه با س
شاگرد : خانم فرقي نمي كند نگران نباشيد اينم كف مي كند
6- دو نفر دروغگو به هم رسيدند
اولي گفت : من ديشب توي كره ماه شام خوردم
دومي : آره ، وقتي از كره ي مريخ برمي گشتم تو را در كره ماه سر سفره ديدم
7- مادر : علي بيا اسفناج بخور آهن دارد
علي : آخر مادر جان الان آب خوردم مي ترسم زنگ بزنم
8- پدر : حالا كه رفوزه شدي به كسي نگو تا آبرويت نرود
پسر: چشم پدر، به همه سفارش كردم تا به كسي نگويند
9- خبرنگار: چرا قبل از هر بازي به حمام مي روي؟
فوتباليست: براي اينكه گلهاي تميز بزنم.!!!!
10- اولي : چرا گريه مي كني؟
دومي : چون اگر يك دقيه زودتر رسيده بودم از اتوبوس جا نمي ماندم
اولي : ولي طوري گريه مي كني كه انگار اتوبوس دو ساعت پيش رفته بود!!!!
11- معلم: بگو به غير از اكسيژن چه چيزهايي در هوا وجود دارد؟
شاگرد : آقا اجازه، كلاغ ، مگس ، پشه !!!!....
12- معلم: چند وقت است كه حمام نرفتي؟
شاگرد: از موقعي كه اميركبير در حمام كشته شد